علی کش۲۰۱۰

علی کش۲۰۱۰

علی کش دیارفراموش شده
علی کش۲۰۱۰

علی کش۲۰۱۰

علی کش دیارفراموش شده

داستان ماهی کوچولو

یه ماهی کوچولوباخونوادش تویه برکه زندگی میکرد.هرروز چندسایه روبرکه وبعد چندقلاب تیز که طعمه بهشون اویز بود از حوادث روزمره ماهی کوچولو بودکه به چشم میدیدوهشدارمادرکه ایناماهیگیرندوتفریحی ماهی میگیرندومیخورند.یه تابستون خشک اب برکه روخیلی کم کرد بیم مرگ میرفت که یه نفر ماهی کوچولو رونجات دادوبردخونه انداخت تواکواریومش .ماهی کوچولو هر روز اونو میدید که سخاوتمندانه بهش غذا میداد ان منجی چقدرخوب نشون میداد.اماچندماه بعد ماهی قصه ماکه حالا بزرگ شده بودیه وقت که خواب بودبادردشدیدی بیدارشد اخه توماهیتابه پولکاش وبدنش داشت سرخ میشد.اونجابودکه هشدارای مادرش یادش اومد که اونا ماهیگیرندوتفریحی...

نتیجه اخلاقی:ادماهمیشه اونجورکه نشون میدن نیستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد