علی کش۲۰۱۰

علی کش۲۰۱۰

علی کش دیارفراموش شده
علی کش۲۰۱۰

علی کش۲۰۱۰

علی کش دیارفراموش شده

شعرهای من

درعبورلحظه ها کسی به من خندید.لبخندش رادیدم.

به اب که می نگرم ..نگاهش پیداست

وبه اسمان که

تنها که می شوم خیالش می رسدوچشم که می نهم..خوابش

اینک هرکاه که می بینمش احساس نیاز می کنم

ونیاز یعنی همین 

 

خوشاخوشابه روزهابهروزهای کودکی

که فصل سبزرویشی برای ماجوانه های تازه بود

ودرنگاه ماهمه شروع خوب زندگی

نیازمامحبتی که تابلادسروها سفرکنیم

وتوشه مسیرخودصداقتی

ولی ولی ستاره ها ستاره های بخت ما

حقارت افول رارضا شدندوعاقبت

نصیب نوجوانه هاکویرشدکویرشد 

 

تورفتی اسمان بی تاب گردید

زمین از هجر توبی خواب گردید

چنان نالیدم از دوری ماهت

بچشمم اشک من بی تاب گردید

توبودی زندگی خندیدنی بود

برایم هرگلی بوییدنی بود

زمستان شدبهارازکوچه هارفت

نبودی گریه هایم دیدنی بود

توان خوب همیشه شادبودی

که ازخوبی برایم می سرودی

ندانستم دریغاقدرعشقت

که تاغافل شدمدیدم نبودی

...لبخندش
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد